آزادی اجتماعی و سیاسی از جمله حقوقِ مربوط به کرامت انسانی است. از آنجا که انسان آزاد و مختار آفریده شده، علاقهی او به آزادی، ریشهی تکوینی دارد. اسلام به این حق، تأکید بسیار نموده و برای آن اهمیتی فوق العاده قایل شده است تا آنجا که برای لغو بردهداری و برداشتن موانع این حق، حق آزادی را کفارهی برخی گناهان، نظیر قتل خطا، نقض سوگند، قرار داده است. امیر مومنان (ع) در باره این حق فرموده :« لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرآ».
حقوق بشر نیز در اعلامیه جهانی ماده 1، این حق را به رسمیت شناخته و در ماده 21، چنین تصریح کرده است: « 1- هرکس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جوید؛ 2- هرکس حق دارد با تساوی شرای، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید؛ 3- اساس و منشای قدرت حکومت اراده مردم است...» ماده 20 اعلامیه نیز به ابعادی دیگر از آزادی سیاسی پرداخته و مواد 21 ، 22، و 25 میثاق بینالمللی حقوق مدنی-سیاسی آن را مورد تأکید قرار داده است.
در این حق نیز میان دیدگاه نظام حقوقی اسلام و حقوق بشر مدرن، تفاوت اساسی وجود دارد؛ چه آن که از دید حقوق بشر، این حق برخاسته از اراده عمومی و همین طور فردگرایی است؛ چون به پندار تدوین کنندگان حقوق بشر مدرن، تأمین منافع و آزادیهای فردی، به خودی خود به تأمین منافع و آزادیهای اجتماعی منجر میشود. این درحالی است که از دیدگاه اسلام، حق آزادی، موهبت الهی است و انسان از آغاز پیدایش خویش، موجود مختار، آزاد و خردورز است که میتواند بر اساس خواسته و خرد خود تصمیم بگیرد و هیچ کس نمیتواند به اجبار، عقیدهای را بر او تحمیل نماید. قرآن کریم میفرماید: « انّا هدیناه السّبیل امّا شاکراً وامّا کفوراً». بنابراین، در اسلام هرکسی آزاد است تا وقتی به اسلام یا دیگری زیان و آسیب نرسانده است. پس، انسان حق آزادی مطلق ندارد و تنها در چارچوب قوانین و مقررات شرعی آزاد است. به همین جهت، اسلام تفتیش عقاید را ممنوع و پندار سوء و بد گمانی به دیگران را نمیپذیرد.