انسان تنها موجودی است که دیگر شبیهِ خودِ واقعی اش نیست

هر موجودی از چیزی که هست راحت و راضی است. یک درخت با اینکه یک درخت است، راحت و آسوده است. حیوانات با همان چیزی که هستند راحت و راضی اند. گیاهان از همانی که هستند شادمان و خرسند اند. در این میان، تنها انسان است که از چیزی که هست راضی نیست. به همین دلیل در رنج است. چرا انسان از همینی که هست راضی نیست؟ دلیلِ عمیقی وجود دارد. طورِ مثال، یک گوسفند از اول تا آخر فقط یک گوسفند است. گوسفند ثابت است. گوسفند نمی‌تواند از مسیرِ طبیعی خود خارج گردد. او به طورِ طبیعی، خودِ واقعی اش است. او همیشه همان گوسفند است. بقیه موجودات نیز همینگونه اند. اما انسان خودِ واقعی اش را از یاد برده است. انسان آنچه که واقعا بوده را فراموش کرده است. انسان تنها موجودی است که دیگر شبیهِ خودِ واقعی اش نیست. تو اینی که اکنون به نظر می‌رسی نیستی. ذاتِ حقیقی ات چیزی بسیار متفاوت است. تا آنچه واقعا هستی را نیابی، هرگز راضی و راحت نخواهی شد. آنچه تو واقعا هستی، هنوز پوشیده است. ذاتِ حقیقی ات هنوز در درون پنهان است. آنچه واقعا هستی را زمانی خواهی یافت که بدانی آنچه که اکنون هستی ذاتِ حقیقی ات نیست. روزی که به آنچه که تو در حقیقت هستی بیدار شوی، مبارک روزی‌ست، و آن روز به معنای واقعی خرسند و خوشبخت خواهی بود.

ارسال یک نظر

جدیدتر قدیمی تر