فلسفه وجودی قواعد حقوقی به طور عام و قانون به طور خاص، اجرای آنها است. تحقق این هدف، به لحاظ نظری، آنگاه که حکم قاعده و موضوع آن کاملاً روشن باشد، به سادگی امکان پذیر است، ولی در بسیاری از موارد اجرای قاعده، به دلیل عدم صراحت یا وجود نوعی ابهام و تردید در حکم با موضوع آن – و یا هردو- با مشکل مواجه میشود و مجری قانون چارهای ندارد جز آنکه با تلاش جدید و مضاعف، به رفع ابهام و تردید از چهره قانون بپردازد تا بتواند آن را اجرا کند. در ادبیات حقوقی، از مجموعه این تلاشها که به منظور روشن ساختن حکم یا موضوع قاعده حقوقی انجام میگیرد و فنون استنباط را نیز شامل میشود، تحت عنوان" تفسیر" قاعده حقوقی یاد میشود.
البته هرچند همه انواع قواعد حقوقی( قانون، شریعت، عرف و رویۀ قضایی) میتوانند موضوع تفسیر قرار گیرند، اما از آنجاکه قانون بیش از دیگر قواعد حقوقی نیازمند تفسیر است، تفسیر قواعد حقوقی، عملاً به تفسیر قانون محدود و منحصر میشود.