و همه چیز به همین سادگی می گذرند و می روند. فقط، از آدم های خوب خوبی بجا می ماند و از آدم های بد بدی. وقتی یادِ آدمِ نیکی می افتند، می گویند رحمتِ پروردگار بر او باد، که نیک بود، نیک زیست، نیکویی بجا گذاشت و نیک رفت. و چون یادِ آدمِ بدی می افتند، می گویند نفرینِ خدا بر او باد، که بد زیست، بدی گذاشت و بد رفت. تاریخِ بشر، پر از آدم هایی ست که وقتی اسمِ شان وسط می آید، بر آنان خیر و رحمت می طلبند. و همچنان آدمیانی که نام های شان با نفرینِ قلب ها همراه می شوند. همه چیز به همین سادگی می گذرد. اما دنبالهء نیکویی و بدی که آدمی از خودش بجا می گذارد، به این سادگی ها قطع نمی گردد. آدمی اختیار دارد انتخاب کند. می تواند نیک بماند یا به بدی رود.
اما این نیکویی و بدی، تا ابد او را چون سایه دنبال خواهد کرد. آدمی روزی که به عقب نگاه می کند و به جای پای خویش می نگرد، برای اولین بار معنای نیکی و بدی را می فهمد و جایی که به نیکویی گام گذاشته است را با لبخندی برخاسته از عمقِ وجودش جشن می گیرد، و آنجا که به بدی گام زده است را با اشکِ ندامت و پشیمانی همراه می سازد. به همین سادگی. به همین سختی.