چهارده اصل برای بهبود مدیریت سازمان و انجام وظایف مدیریت، اصول چهارده‌گانه مدیریتی هنری فایول

تئورهای در اصول ۱۴ گانه مدیریتی فایول در اوایل قرن بیستم بسیار موثر و تاثیرگذار بودند.

این اصول ۱۴ گانه  از مهم‌ترین مفاهیم مدیریتی به شمار می‌آیند و مسائلی هستند که یک مدیر به دانستن آن‌ها نیاز دارد.

1-  تقسیم کار:

کاهش تنوع مسئولیت‌ها و کارهایی که هرکس در یک محدوده معین انجام می‌دهد، موجب افزایش مهارت و بهبود عملکر وی خواهد شد.

2-  اختیار: 

حق صدرو دستور و اجرای آن به کمک پاداش یا تنبیه را اختیار می‌گویند. مسئولیت بر الزام پاسخگویی در برابر نتایج دلالت دارد. میزان اختیار و مسئولیت افرد باید متناسب باشد.

3-انضباط: 

اطاعت و تعهد ناشی از توافق مدیر با کارکنان را انضباط گویند، خواه به صورت کتبی، خواه به صورت خط‌مشی‌های نانوشته و شفاهی. برقراری انضباط، به طور عمده به توان رهبری مدیر بستگی دارد.

4- وحدت فرماندهی:

 اختیار دستور دادن به هرکارمند باید مختص به یک مدیر باشد. هرکارمند باید بداند که از چه کسی دستور می‌گیرد و در برابر چه کسی مسئول است.

5-وحدت مدیریت: 

برای اجرای هر برنامه واحد، باید یک مدیر مسئول تعیین شود؛ به طوری که مدیر مذکور بتواند با هدایت همه فعالیت‌های معطوف به تحقق یک هدف معین، آن‌ها را باهم هماهنگ سازد.

6- تبعیت اهداف و منافع فردی از اهداف و منافع عمومی:

 منافع اعضا یا گروه‌های فعال در سازمان نباید مهم‌تر از منافع و هدف‌های عمومی تلقی شوند؛ مدیر مؤظف است با استفاده از الگوهای مطلوب، میان منافع فردی و سازمانی همبستگی ایجاد کند.

7-جبران خدمات کارکنان:

 در ازای کار انجام شده، باید به همه کسانی که به طور مؤثر برای تحقق هدف کوشیده‌اند، پاداش منصفانه‌ای پرداخت شود؛ روش‌های متعددی برای پرداخت پاداش وجود دارد. در هر صورت مبلغ پرداختی باید تا حد امکان از نظر کارکنان و کارفرمایان منصفانه تلقی شود.

8-تمرکز:

 سازمان‌ها نیز مانند سایر نهادهای اجتماعی، نیازمند آن‌اند که توسط یک سیستم مرکزی هدایت شوند و فعالیت‌های‌شان هماهنگ گردد. البته میزان مناسب تمرکز و عدم تمرکز در فعالیت‌ها، به شرایط و محیط کار بستگی دارد؛ معمولاً درجه‌ای از تمرکز مطلوب است که به بهترین وجه توانایی‌های کارکنان را به کار گیرد.

9-سلسله مراتب:

 خط فرماندهی یا مسیر صدرو دستور، معمولاً از مسئولان رده بالای سازمان شروع و به کارمندان جزء ختم میگردد، به این ترتیب، هرنوع ارتباط رسمی باید از طریق خط فرماندهی صورت بپذیرد و وحدت مدیریت را ممکن سازد. با وجود این، گاهی خط فرماندهی بیش از حد طولانی می‌گردد و موجب اشکال در ارتباطات و کندی فراگرد تصمیم‌گیری می‌شود؛  در این گونه موارد باید این اصل  باانعطاف‌پذیری بیشتری اجرا شود.

10- نظم: 

رعایت نظم برای گردش صحیح کارها در سازمان ضرورت دارد. دستور العمل نظم برای افراد و تجهیزات چنین است. انتخاب صحیح و قرار دادن افراد در جای مناسب خودشان، انتخاب صحیح تجهیزات و استفاده از اشیاء درجای مناسب.

11- عدالت:

 اگر با کارکنان سازمان، منصفانه و عادلانه رفتار شود، آنان با جدیت در جهت کسب اهداف سازمانی تلاش خواهند کرد و نسبت به سازمان وفادار خواهند ماند.

12- ثبات:

 کارکنان برای تطبیق با محیط سازمان و وظایف کاری خود، به زمان نیاز دارند. در واقع آنها پس از تسلط برکار، به بهره‌دهی کامل می‌رسند. حال اگر قبل از بهره‌دهی کامل جابه‌جا شوند، هم هزینه‌های که سازمان برای آموزش آن‌ها پرداخته است، به هدر می‌رود و هم روحیه آنها تضعیف می‌گردد.

13- ابتکار عمل: 

اگر برای انجام همه کارها برنامه‌ریزی شود و برنامه‌ها به طور موفقیت‌آمیز به اجرا در آیند، ابتکار عمل در دست مدیران سازمان خواهد بود. مدیر باید کارکنان را تشویق کند تا حتی‌المقدور فعالیت‌های‌شان را برنامه‌ریزی کنند.

14- احساس وحدت و یگانگی:

 وحدت و هماهنگی کارکنان بر قدرت و انسجام سازمان می‌افزاید. مدیر باید برای تقویت روحیه کارکنان برای کار دسته‌جمعی، تلاش کند. روحیه کار دسته‌جمعی، با درک هدف‌های سازمان حاصل می‌شود. به این ترتیب، کارکنان باید دریابند که کسب منافع شخصی، از طریق انجام خدمات سودمند دسته‌جمعی، بهتر میسر می‌گردد.

ارسال یک نظر

جدیدتر قدیمی تر